خاطرات جهادی محسن کارکن
سلام
هر سالاری که خاطره بفرسته به نام خودش داخل سایت قرار میگیره
پس ما منتظر خاطرات شیرینتان هستیم
ایمیل:Sbjahadi@chmail.ir
.
.
.
.
جلسه
داخل که شدیم،دیدیم بسیجی نوجوانی توی ستاد فرماندهی نشسته.
.
.
گفتم«بچه بلند شو برو بیرون،الان اینجا جلسه اس»
.
.
یکی از رفقا سرش را به گوشم نزدیک کرد
.
.
بهم گفت:«این بچه،فرمانده گردان تخریبه»
خاطره جنوب لبنان
دکتر چمران هر یک ماه بچه های مدرسه اش را دور هم جمع می کرد
و
می رفتند زباله های شهررا جمع می کردند.
.
.
.
دکتر می گفت: «هم آشغال های شهر جمع می شود هم غرور بچه ها می ریزد»