گروه جهادی لبیک یا فاطمة الزهرا سلام ا...علیها

اولین گروه جهادی بومی استان سیستان و بلوچستان

اولین گروه جهادی بومی استان سیستان و بلوچستان

گروه جهادی لبیک یا فاطمة الزهرا سلام ا...علیها

سیستان و بلوچستان به منزله تنگه احد است
و ما پیمان داریم که بمانیم...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
عمارنامه
اوقات شرعی
خبرنامه جهادی

فاطمیون

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۴۵ ب.ظ

کانال کمیل و حنظله/3

سومین قسمت از روایت شهدای فکه در ادامه مطلب ...

شهید حاج علی محمودوند (مسئول تفحص لشگر27حضرت محمد رسول ا... )که یکی دیگر از بازمانده های گردان حنظله بودند نقل کرده اند:
وقتی که ما داشتیم می اومدیم عقب یک چیزی ما رو خیلی اذیت میکرد اون نگاه معصومانه مجروح هایی که التماس میکردند به من آب بدید میگفتند علی تو روخدا ما رو برگردون اذیتمون میکرد ولی از همه مظلومانه تر این بود که چندتا از مجروح ها خاک میریختند روی خودشون بهشون گفتم چرا خاک می ریزید رو خودتون یکیشون گفت: مگه نمبینی عراقی ها اومدن داخل کانال و دارن به بچه ها تیر خلاص میزنن ما نمیخوام با تیر خلاص عراقی ها شهید بشیم !
ما میخوایم با  لب  تشنه عین ارباب حسین شهید بشیم مامیخوایم از تشنگی برای آقا جون بدیم وشهید بشیم!!
کانال حنظله را بعد عملیات عراق باخاک یکسان کرد و روش رو مین گذاری کرد!
بعد جنگ درسال1370که اون قسمت از منطقه فکه را تحویل ایران دادند حاج علی تا سال 1375 دنبال این کانال میگشت و وقتی کانال را پیدا کرد و اولین شهید رو تفحص کرد پشت پیراهنش اسم گردان حنظله رو نوشته بود که حاج علی وصیت کرد اگه اتفاقی برای من افتاد این پیراهن رو با من دفن کنید تا فردای قیامت شرمنده شهدای حنظله نباشم !
حاج علی وقتی که شهدا خودشون رو بهش نشون نمیدادن می اومد بالای کانال می ایستاد و خطاب به شهدا میگفت:منم علی مگه شب عملیات بهم نگفتید علی مارو برگردون علی ما رو یادت نره ! علی الان برگشته شما رو ببره چرا خودت رو نشون نمیدید!!
این شهدا حسینی وار مقاومت کردند و حسینی وار شهید شدند !!
از شهدای گردان حنظله دست خطی تفحص شد که در آخرین روزهای محاصره درکانال حنظله نوشته شده بود!!نوشته شده بود:
امروز روز پنجم است که در محاصره ایم ، آب را جیره بندی کرده ایم عطش همه را هلاک کرده است همه را بجز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال آرام خوابیده اند و دیگر شهداء تشنه نیستند...
فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه
شهید حاج مجید پازوکی فرمانده تفحص لشکر27حضرت محمد رسول ا... وقتی داخل منطقه عمومی فکه تفحص میکرد لب به آب نمیزد و قمقمه آبش همیشه پر بود برای بچه های تفحص سؤال شده بود که چرا آقا مجید بعد این همه پیاده روی به روی رمل های گرم فکه و تفحص شهدا آب نمیخوره !؟
روزی داخل منطقه عمومی فکه با آقا مجید روی تپه ماهور ای نشسته بودیم که دیدم آقا مجید چشمش خورده به یک بولدزر نیم سوخته و همین طور داره نگاش میکنه!
دیدم آقا مجید یدفعه از جاش پرید و فریاد زد این خودشه این همون بولدزر نیم سوخته شب عملیاته !
دوید سمت بولدزر ماهم سریع پشتش رفتیم ببینیم داستان از چه قراره ! دیدیم آقا مجید نشسته زمین رو داره میکنه بعد چند لحظه ای چند تا تیکه استخون از بقایای دوشهید در آورد، جمجمه این دوشهید رو برداشت گذاشت رو پاهاش و قمقمه آبش رو درآورد شروع کرد روی صورت این جمجمه ها آب ریختن ، بهشون میگفت: منم مجید براتون آب اوردم، شرمندام شب عملیات خیلی دوست داشتم بهتون آب بدم ولی آبی پیشم نداشتم که بدم گفتم براتون آب میارم اینم آب بخورید بچه ها!!
شهدای منطقه قلب فکه...کانال کمیل و حنظله خیلی حضرت زهرایی اند!

شهید ابراهیم هادی خیلی مادری بود و هست!
ابراهیم از پیشگسوتان تفحص بوده و جنازه ای رو نمیذاشت داخل منطقه جابمونه!
جنازه شهیدی در کردستان جا میمونه ابراهیم خیلی ناراحت بود که پدر و مادری چشم انتظار پسرشون هستن و از دست اون کاری برنمیاد!
بعد سه روز تلاش بلاخره ابراهیم میره جنازه شهید رو برمیگردونه باهم برمی گردیم تهران تشیع جنازه ای برای شهید میگیریم و با داش ابرام که خیلی خوشحال بود که خانواده ای رو از انتظار در آورده دو روز بعد راهی منطقه میخویم بشیم که قبل از رفتن، پدر اون شهید میاد جلوی ما رو میگیره وخطاب به ابرهیم میگه :آقا ابرهیم پسرم دیشب اومد بخوابم به شما سلام رسوندگفت بهتون بگم از دست شما ناراحته !
ابراهیمی که خیلی خوشحال بود یدفعه ناراحت شدو گفت : آخه چرا من که پسرت رو برگردوندم !?
پسرم گفت: ابراهیم تا اون روزی که جنازه ما در این بیابونها بود مادرمون حضرت زهرا هرشب میومد و برای ما مادری می کرد ولی از اون روزی که ما رو برگردوندی دیگه خبری از مادرمون نیست!
دیدم چشمهای ابراهیم برقی زد متوجه شدم اون چیزی که دنبالش بود رو پیدا کرد اون گمنامی بود اون این بود که بدنش بمونه داخل منطقه که حضرت زهرا هرشب بیاد براش مادری کنه!
ابراهیم خواست بدنش بمونه داخل این بیابون های فکه تا اینجا بشه قدمگاه حضرت زهرا تا شما زئرا بیاد اینجا درد دلتون رو به این شهدا بگید!

نظرات  (۱)

سلام.
با مطلبی در مورد امام هادی و یک کلیپ به روزیم و منتظر جملات زیبای شما هستیم...

ممنون میشم اگه سر بزنید...

یا علی مدد

التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">